نویسنده: دکتر تقی وحیدیان کامیار
استاد زبان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد


 

چکیده

یکی از نظریه های مهم زبانی نظریه ی گشتاری (1) است. غرض از گشتار یا تأویل اینست که تعداد جمله های زبان به وسیله ی حذف، تبدیل، اضافه، جابه جایی مثلاً جمله ی مرکب رفتم که دوستم را ببینم به جمله ی «برای دیدن دوستم رفتم» تأویل می شود که از نظر (ژرف ساخت) با جمله ی قبلی یکسان است. در این بررسی، قواعد گشتار انواع جمله های مرکب بررسی گردیده است و غرض اصلی شناخت نقش جمله ی وابسته در جمله ی هسته است.

واژه های کلیدی:

گشتار، ژرف ساخت، روساخت، ساختار، دستور، جمله ی هسته، جمله ی وابسته.
در دستور ساختاری، ساخت مطرح است و روابط اجزای جمله با هم؛ اما ساخت همیشه نمی تواند نشان دهنده ی روابط باشد. به عبارت دیگر در همه ی زبانها جمله هایی هست که از نظر دستور ساختاری، متفاوت هستند اما شم زبانی اهل زبان آنها را هم معنی می دانند مثلاً جمله های:
خانه به فروش رسید.
خانه را فروختند.
خانه فروخته شد.
از نظر ساخت متفاوت هستند اما اهل زبان آنها را متفاوت نمی بینند. هم چنین در جمله ی مستقل (Sentence) (2) مرکب زیر:
بدیهی است که همه با من موافق نیستند.
هسته وابسته
دستور ساختاری، فقط هسته و وابسته را مشخص می کند، حال آن که جمله (Clause) هسته نهاد ندارد و از طرفی جمله ی وابسته جزئی از جمله ی هسته (نهاد، مفعول، متمم، مسند، متمم قیدی، مضاف الیه، صفت، بدل آن) است ولی دستور ساختاری نمی تواند مشخص کند که جمله ی وابسته، نهاد جمله هسته است ما در دستور گشتاری طبق قواعد گشتار، جمله ی فوق با جمله ی زیر یکی است:
موافق نبودن همه با من بدیهی است
به عبارت دیگر دستور گشتاری از عهده ی کشف روابط پنهانی که در زیربنای ساخت هست برمی آمد ولی دستور ساختاری چون بر مبنای ساخت است نمی تواند این روابط پنهانی را نشان بدهد و از این نظر دستور گشتاری بر دستور ساختاری برتری دارد زیرا همان طور که چامسکی ارائه دهنده ی نظریه ی گشتاری - زایشی استدلال می کند:
«اگر قرار باشد دستور زبان بتواند به خوبی از عهده ی توصیف واقعیات زبانی برآید و بتواند روابط بین جمله های زبان را توجیه کند، این کافی نخواهد بود که فقط به نشانه ها و روابط آشکار و عینی بپردازد بلکه باید به کشف روابط نهفته ای که در زیر بنای جمله های عینی وجود دارد، توجه کند؛ از این رو برای هر جمله دو نوع ساخت قائل می شود: یکی ژرف ساخت که در واقع تعیین کننده ی روابط معنایی و منطقی اجزای جمله است و دیگری رو ساخت که شکل خارجی و عینی جمله را نشان می دهد (باطنی 114) به عبارت دیگر هر ژرف ساختی می تواند بیش از یک روساخت داشته باشد مثل دو روساخت متفاوت که قبلاً ذکر گردید: «بدیهی است...» و «موافق نبودن...»، ژرف ساخت واحدی دارند.
چامسکی «معتقد است که ژرف ساخت جمله از راه تعداد محدودی قاعده که آنها را قواعد گشتاری می نامد به روساخت تبدیل می شود. قواعد گشتاری از راه حذف، تعویض، افزایش، جابه جایی، روابط ژرف ساختی را به روابط روساختی تبدیل می نمایند». (همان) ژرف ساخت دو جمله ی اخیر چنین است: همه با من موافق نیستند، این بدیهی است.
با توجه به مطالب فوق و این دستور ساختاری توانایی مشخص کردن نقش جمله ی وابسته را نسبت به جمله ی هسته ندارد و چون هدف ما مشخص کردن نقش جمله ی وابسته است، جهت سهولت کار به جای بررسی قواعد گشتار جمله های ژرف ساخت به روساختهای متعدد، به مقایسه ی جمله ی مستقل مرکب - که معمولاً به صورت معمولتر است - با جمله ی تأویل شده - جمله ی مستقل ساده می پردازیم بنابراین جمله ی مرکب را در حکم ژرف ساخت می گیریم و صورت تأویل یافته یعنی جمله ی ساده را روساخت، آن گاه قواعد گشتار یا تأویل جمله ی وابسته را به جزئی از جمله ی مرکب بررسی می کنیم زیرا، چنان که گفتیم، جمله ی وابسته جزئی از جمله ی هسته است: نهاد آنست یا مفعول یا متمم یا مسند یا متمم قیدی یا صفت یا مضاف الیه یا بدل.
نخست باید دانست که جمله های وابسته دو گونه هستند:

اول: جمله های وابسته ی توضیحی

که توضیحی به اسم یا ضمیر قبل از خود می دهند. قبل از این گونه جمله ها «ی که» می آید و مواردی «ی» حذف می شود:
جوانی که از کوه بالا می رود. همسایه ماست. که صورت تأویل یافته ی آن چنین است:
جمله وابسته
جوانِ از کوه بالارونده، همسایه ی ماست. چنان که ملاحظه می شود در این جمله ی تأویل شده، جمله ی وابسته صفت است برای «جوان».
قواعد گشتار جمله ی توضیحی به جرئی از جمله ی هسته عبارتست از:
1- تعویض فعل جمله ی وابسته به صفت مشتق از همان فعل، مثلاً تعویض «می رود» به «رونده».
2- تعویض «ی» به کسره ی اضافه.
3- حذف «که» ربط.
مثال دیگر:
مرغی که انجیر می خورد نوکش کج است = مرغ انجیرخوار نوکش کج است
در این گشتار زمان فعل، مورد بحث نیست چون تأثیری در مشخص شدن نقش جمله ی وابسته در جمله ی هسته ندارد.
در این گونه جمله ها، اگر فعل از مشتقات فعل اسنادی «بودن» باشد، حذف می گردد:
مدادی که قرمز بود، برداشت: مداد قرمز را برداشت.
سالی که نکوست از بهارش پیداست = سال نکو از بهارش پیداست.
اگر اسمی که بعد از آن جمله ی توضیحی می آید قید مشترک با اسم باشد، فعل با مصدر تعویض می شود:
روزی که تو آمدی متن قرارداد آماده نبود = روز آمدن تو ... .
اگر اسمی که بعد از آن جمله ی توضیحی می آید از اسمهایی باشد که معمولاً موصوف قرار نمی گیرند یا ضمیر باشد. در این صورت جمله ی توضیحی به صورت بدل درمی آید:
خواجه نصیر که کتاب معیارالاشعار را نوشته فیلسوف است = خواجه نصیر، نویسنده ی کتاب معیارالاشعار، فیلسوف است.
او که درس اخلاق تدریس می کند چرا خلاف کرد = او تدریس کننده ی درس اخلاق، چرا خلاف کرد.
نکته ی قابل توجه در این مورد این است که بعد از اسم خاص و ضمیر، «ی» نمی آید، لذا ابدال به کسره هم صورت نمی گیرد.
ضمناً در جمله ی مستقل مرکب، جمله ی وابسته می تواند تغییر جا بدهد و بعد از جمله بیاید:
جوانانی که به سربازی نرفته اند احضار شده اند = جوانانی احضار شده اند که به سربازی نرفته اند.

دوم_وابسته ی غیرتوضیحی_

این گونه وابسته ها پس از تأویل مشخص می گردد که نهاد جمله هستند یا مفعول یا متمم یا متمم قیدی و بر دو گونه هستند:
یک_وابسته های غیرتوضیحی که فعل آنها پس از تأویل با مصدر تعویض می شود و به عبارت دیگر تأویل به مصدر می گردند:
دو_وابسته هایی که فعل آنها با صفت تعویض می گردد:

گروه یک_انواع وابسته های غیرتوضیحی که فعل آنها به مصدر تأویل می گردد.

شامل:

یک_وابسته در نقش نهاد

مثال:
واضح بود که این قرارداد به زودی بسته می شود که صورت تأویلی آن چنین است:
به زودی بسته شدن این قرارداد، واضح بود.
قواعد گشتاری صورت گرفته در نقش نهادی عبارت است از:
1- تعویض فعل جمله ی وابسته به مصدر و نهاد قرار گرفتن آن (نهاد جمله ی هسته).
2- نهاد جمله ی وابسته بعد از فعل تأویل شده به مصدر می آید.
3- افزایش کسره ی بعد از مصدر یا به عبارت دیگر مضاف الیه قرار گرفتن نهاد جمله ی وابسته.
4- هم چنین انتقال قید به اول جمله (در صورتی که جمله دارای قید باشد).
5- حذف «که» ربط.

دو_وابسته در نقش مفعولی

مثال: من از اول می دانستم که این کار اشکالات اصولی دارد. که صورت تأویل شده ی آن چنین است: من از اول اشکالات اصولی داشتن این کار را می دانستم.
قواعد گشتار:
الف. تعویض فعل جمله ی وابسته به مصدر، در نقش مفعولی.
ب. نهاد جمله ی وابسته بعد از فعل تأویل شده به مصدر می آید، در نقش مضاف الیهی.
ج. حذف «که» ربط.
6- افزایش نقش نمای مفعول (را) بعد از مفعول.

سه_وابسته در نقش متممی.

می ترسم که کار نتیجه ی خوبی نداشته باشد که صورت تأویل شده ی آن چنین است:
از خوب نتیجه نداشتن کار می ترسم.
چنان که ملاحظه می شود وابسته بدل به متمم شده است. به عبارت دیگر با تأویل، مشخص گردید که جمله ی وابسته، متممی است برای هسته.
قواعد گشتار:
1- تعویض فعل به مصدر.
2- «کار» که نهاد جمله ی وابسته است به آخر مصدر منتقل گردیده در نقش مضاف الیهی.
3- افزایش حرف اضافه ی (از) قبل از مفعول جمله ی وابسته.
4- حذف «ی»، نقش نمای نکره از آخر گروه اسمی.
5- حذف «ک» ربط.

چهار: وابسته متمم قیدی هسته است.

مثال: رفتم که دوستم را ببینم = برای دیدن دوستم رفتم
چنان که می بینیم جمله ی وابسته پس از تأویل به صورت متمم قیدی درآمده است.
قواعد گشتار:
1- فعل جمله ی وابسته با مصدر تعویض می شود، در نقش متممی.
2- «که» حرف ربط با حرف اضافه ی «برای» تعویض می شود و نقش نمای متمم قرار می گیرد.
3- مفعول (دوستم)، مضاف الیه مصدر (متمم) قرار می گیرد.
در تأویل، ویژگی متمم قیدی نسبت به نهاد، مفعول، متمم اینست که حرف ربط با حرف اضافه تعویض می شود: «که» و «تای» تعلیل با حرف اضافه ی «برای» تعویض می شود، حرف ربط «چون»، همچنین حروف ربط «چه» و «زیرا» با «به دلیل» تعویض می شود:
چون خسته بود زود خوابید = به دلیل خسته بودن زود خوابید.
من فرهاد را خوب می شناسم چه (=زیرا) سالها با هم دوست بوده ایم = به دلیل سالها دوست بودن...
حرف ربط «اگر» با «در صورت» تعویض می شود؛ اگر آن را ببینی می پسندی = در صورت دیدن آن را می پسندی.
حرف ربط «تا» با «به محض» تعویض می شود = تا او را دیدم شناختم = به محض دیدن، او را شناختم.

گروه دو_که فعل جمله ی وابسته ی غیرتوضیحی تأویل به صفت می شود در نقش مسندی.

مثال: من بودم که نقاشی را به تو آموختم = من آموزنده ی نقاشی به تو بودم
چنان که ملاحظه می شود در جمله ی تأویل شده وابسته در جمله ی هسته نقش مسندی دارد.
قواعد گشتار:
1- فعل با صفت ساخته شده از فعل، تعویض می شود، در نقش مسندی
2- واژه ی نقاشی که در جمله ی وابسته نقش مفعولی دارد، بعد از «آموزنده ی» می آید (در نقش مضاف الیهی).
3- «که» حرف ربط و «را» نقش نمای مفعولی حذف می گردد.
چنان که دیدیم در دو مورد، فعل جمله ی وابسته تأویل به صفت شد:
یکی جمله های وابسته ی توضیحی که فعل جمله ی وابسته صفت اسم یا ضمیری که قبل از آن است قرار می گیرد:
پولی را که به من قرض داده بودی = پول قرض داده شده...
دوم فعل جمله ی وابسته ی غیرتوضیحی در نقش مسندی:
آنها بودند که هستی خود را فدای آرمانشان کردند = آنها فداکننده ی هستی خود برای آرمانشان بودند.
در موارد دیگر فعل جمله ی وابسته، تأویل به مصدر می گردد در یکی از نقشهای نهادی، مفعولی، متممی، مضاف الیهی. به عبارت دیگر فعل جمله ی وابسته ی غیرتوضیحی تأویل به مصدر می شود جز در نقش مسندی که تأویل به صفت می گردد از طرفی فعل جمله ی وابسته ی توضیحی تأویل به صفت می گردد مگر این که اسمی که جمله ی توضیحی برای توضیح آن می آید مشترک با قید باشد یا اسم خاص باشد که در این صورت تأویل به مصدر می گردد. اگر فعل توضیحی از مشتقات «بودن» باشد حذف می شود.
در خاتمه به نوعی دیگر از جمله ی وابسته باید اشاره کرد که حکم بدل را دارد برای واژه هایی مثل این، آن، همین، همان، چنین، چنان، که در جمله ی هسته، نقش مسندی دارند: «مقصود این است که در هر کار دقت لازم است.» فعل این گونه جمله ها نیز تأویل به مصدر می گردد، منتها واژه های این... را در تأویل باید حذف کرد مقصود لازم بودن دقت در هر کار است.
قواعد گشتار در جمله های مستقل مرکب یک وابسته ای بررسی شد. این قواعد در مورد جمله های مستقل با چند وابسته نیز صدق می کند منتها هر چند تعداد وابسته ها زیادتر شود صورت گشتار شده غیر عادی تر می شود و عملاً در زبان کاربرد کمتری دارد یا کاربرد ندارد: «به من گفته بودند که اگر نامه را زود بنویسم ترتیب اثر خواهند داد» = «ترتیب اثر دادن در صورت زود نامه نوشتن را به من گفته بودند.»

پی نوشت ها :

1- Transformatonal.
2- در این گفتار همانند دستورهای دبیرستان و دستور دانشگاه نوشته ی نگارنده ی این مقاله، اصطلاح جمله ی مستقل برابر Sentence به کار رفته و جمله برای Clause.


1- وحیدیان کامیار، تقی، دستور زبان فارسی، 1382، انتشارات سمت.
2- باطنی، محمدرضا، نگاهی تازه به دستور زبان، 1366، تهران.
منبع: نشریه پایگاه نور شماره 21